سرویس جهان مشرق- بسیاری ابتدا در ایران بر این باور بودند که رویکارآمدن ترامپ یک «تهدید» برای اتحادیه اروپا خواهد بود، اما با گذشت زمان و اعلام تصمیمات جدید نهادهای منطقهای و سیاستهای بهروزشده دولتها، اکنون بسیاری مینویسند سران قاره سبز قصد دارند از این موقعیت چهار یا هشت ساله به عنوان یک «فرصت» بهره گیرند و قدرت مستقل خود را در مناطق مختلف جهان افزایش دهند.
چند روز پیش روزنامه مصری الوطن در مقالهای به قلم سعید اللاوندی تحلیلگر مصری و پژوهشگر مرکز مطالعات راهبردی الاهرام با عنوان «ترامپ...میخ جدید بر تابوت روابط آتلانتیک» مینویسد: اعتقاد برخی در مورد وضعیت خوب روابط آتلانتیک (آمریکا – اروپا) اشتباه است. این روابط از زمان به قدرت رسیدن ترامپ بحرانی شده و ائتلاف بین واشنگتن و اکثر پایتختهای اروپایی منطبق با توصیف گذشته مادلین آلبرایت نیست که میگفت که واشنگتن در امور عادی به متحدانش در اروپا متوسل میشود، ولی در بحرانها به تنهایی عمل میکند.
در دهههای گذشته سه فرضیه در مورد دلایل استحکام روابط فراآتلانتیک مطرح بوده است: مشابهتهای فرهنگی و تمدنی، همبستگی به دلیل پایبندی مشترک به لیبرالیسم و نهایتاً منافع مشترک در افزایش قدرت. حالا پس از انتخابات جنجالی ایالات متحده در سال 2016 میلادی و وقوع اختلافات جدی میان ترامپ و سران اروپا، سه فرضیه جدید مطرح شد: اول اینکه ترامپ با سابقه تمدنیِ گذشته همخوان نیست؛ دوم اینکه وی بیش از لیبرالیسم به برتریهای نژادی و ملیگرایی افراطی پایبند است و سوم اینکه مشابهتهای دولت آمریکا با اروپا در فرهنگ و سیاست به جای خود باقی است اما آنچه تفاوت یافته، کاهش منافع مشترک در دو سوی آتلانتیک است.
رابرت مالی مدیر اجرای اندیشکده «گروه مدیریت بحران» (از ابتدای سال جاری میلادی) که سابقه عضویت در شورای امنیت ملی در دولت دوم اوباما را در کارنامه خود دارد و به عنوان کارشناس حل منازعات بینالملی شناخته میشود، در پایگاه اینترنتی مجله آمریکایی آتلانتیک به سه سؤال در این رابطه پاسخ داده است:
* آیا واقعاً دوره ترامپ یک فرصت برای اروپا است؟
* در یک ساله اخیر چه تحولی در رابطه اروپا و آمریکا رخ داده است؟
* بهترین سیاست برای اروپا در سالهای آتیِ دولت ترامپ چیست؟
آیا واقعاً دوره ترامپ یک فرصت برای اروپا است؟
آتلانتیک با این جمله قاطعانه آغاز کرده که خبر عقبنشینی آمریکا در دوره ترامپ از مناطق مختلف جهان با هدف تمرکز بر سیاست و اقتصاد داخلی ایالات متحده، اساساً کذب است. تداوم حضور 34 هزار نیرو در خلیج فارس، 14 هزار در افغانستان، حدود 70 هزار در شمال شرق آسیا (بله واقعاً هفتاد هزار) و 62 هزار در اروپا نشان میدهد در یک سال اخیر نه تنها از شمار نیروها کاسته نشده، بلکه افزایش نیز داشته است. سخنرانی اخیر ترامپ در کنگره نیز مهر تاییدی بر این دیدگاه میزند که او قرار نیست دست از توسعهطلبی قدرت آمریکا در جهان بردارد.
«سخنرانی سالیانه ترامپ در کنگره بیش از هر چیز آمریکایی را ترسیم کرد که میخواهد خود را از شر قیدوبندهایی که در جنگ تهاجمی علیه داعش احساس میکند، آزاد کند؛ آمریکایی که کمکهای مالی خود به متحدان خارجی را به عنوان دستمزد در برابر خدمت فداکارانه آنها تلقی میکند؛ آمریکای متناقضنمایی که در برابر نقض حقوق بشر در چند کشور خاص فریاد میزند (کره شمالی، ایران و کوبا) اما برای بقیه انعطاف به خرج میدهد؛ و آمریکای کوتهنظری که انگیزه یا حوصله بکارگیری دیپلماسی و اقدامات چندجانبه برای رسیدن به اهداف بزرگتر از گذشته خود در عرصه جهانی را ندارد.
در یک ساله اخیر چه تحولی در رابطه اروپا و آمریکا رخ داده است؟
ابتدا بر اثر فضاسازی احزاب نوخاسته ملیگرا در اروپا، بسیاری تصور میکردند ترامپ همانقدر که در تغییر مثبت فضای آمریکا نقش دارد، سیاست در اروپا را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، اما هرچه به جلو میرویم این تحلیل غالب میشود که او همانقدر که مشکل آمریکا به شمار میآید، مشکل ما یعنی اروپا نیز هست.
مکرون و مرکل در صدر سران اروپا تلاش کردهاند بر لزوم پایبندیِهر چه بیشتر بر سیاست تکثرگرایانه و قانونمحور در عرصه بینالملل تأکید کنند. آنها همچنان در توافق پاریس که با هدف مقابله با تغییرات آب و هوایی در دوره اولاند نهایی شد، باقی ماندهاند اگر چه ترامپ آن را به بهانه چالشهای آن در مسیر رشد اقتصاد داخلی کنار گذاشت. آنها همچنان در حل مشکلات داخلی مثل بحران اقتصادی و سیل مهاجرت درماندهاند اما بر اهمیت راهحلهای جهانی تأکید دارند و این در شرایطی که نوملیگرایان دائماً شاخ و شانه میکشند، برای آنها خطری جدی به شمار میآید.
تحلیلگر آتلانتیک، رابرت مالی، سال 2017 میلادی را به سال «سگی که پارس نکرد» تشبیه کرده است و منظور او این است که خطر پیروزی راستگرایان افراطی یا نوملیگرایان همچنان بیخ گوش حزب مرکل و حزب مکرون است. انتخابات فرانسه، آلمان و هلند با پیروزی نوملیگرایان یا به قول آتلانتیک «پوپولیستها» همراه نشد اما همزمانی این رخدادها با رویکارآمدن ترامپ آنقدر احزاب حاکم را نگران کرد که آنها مجبور به علنیکردن فاصله خود با ترامپ و سیاستهای ترامپگونه شدند.
در ادامه به گروه دومی از اختلافات اتحادیه اروپا با ترامپ اشاره شده و آن اقدامات بیثباتساز رئیسجمهور جدید آمریکا است که رابرت مالی، مخالفت با توافق هستهای ایران را در صدر آن قرار میدهد. پس از آن اقدام ترامپ در انتقال محل سفارت آمریکا به قدس قرار دارد که با تهدیدکردن حکومت خودگردان به قطع کمکهای مالی همراه شده است.
بهترین سیاست برای اروپا در سالهای آتیِ دولت ترامپ چیست؟
رابرت مالی در مورد پرونده هستهای ایران پیشنهاد میکند اروپا یک سیاست هوشمند سهگانه را در پیش گیرد، یعنی از سویی واشینگتن را به ماندن در توافق تشویق کند، از سوی دیگر آمادگی لازم را برای خروج آمریکا از توافق داشته باشد و از همه مهمتر مراقبت کند ترامپ پای آنها را به نقض توافق باز نکند. به نظر او اعمال تحریمهای ثانویه از سوی آمریکا ممکن است شرکتهای اروپایی که با ایران همکاری میکنند را به خروج از فهرست شرکای ایران مجبور سازد و در این صورت باید اعضای اتحادیه از هماکنون برای مصوننگهداشتن روابط تجاری خود با ایران از تحریمهای آمریکا داشته باشند.
در موضوع منازعه فلسطین، رئیس گروه مدیریت بحران به اتحادیه اروپا پیشنهاد میدهد امیدی به پذیرش فشارهای آمریکا از سوی حکومت خودگردان نداشته باشند. به نظر او با این اقدام، میانجیگری آمریکا در روند صلح، منتفی میشود و بهتر است راهحلهای جدیدی پیشنهاد دهند و علاوه بر مخالفت با اقدام ترامپ، از این فرصت برای به دستآوردن ابتکار عمل در میانجیگری بهره گیرند.
پیشنهاد دیگر این است که اروپا سیاست خارجی مستقل خود را در تحولات سوریه و افغانستان نشان دهد. یعنی اولاً اگر قرار است نقطه پایانی بر جنگ داخلی افغانستان بگذارد، مستقلاً با طالبان وارد مذاکره شود، ثانیاً به همان اندازه که اقدامات اسد و طالبان علیه غیرنظامیان را محکوم میکند، نسبت به اقدامات مشابه از سوی متحدان غربی نیز حساس باشد.
البته همه پیشنهادهای مالی تا این حد تقابلی نیست. به نظر او آمریکا در حال فشار بر عربستان و ایران برای برقراری مذاکره میان این دو است. اروپا باید همراستا با این سیاست البته نه با تاکتیک نظامیگری آمریکا، بلکه از دیپلماسی خود برای تقویت امکان مذاکره میان این دو کشور استفاده کند.
جمعبندی
رابرت مالی با توجه به تجربه همکاریاش با دولتهای آمریکا از زمان کلینتون تا کنون بر این باور است که همراهی یا عدم همراهی اروپا با سیاستهای ترامپ تأثیری بر سیاستهای کاخ سفید نخواهد داشت اما از آن نظر که استقلال سیاست خارجی اروپا در شرایط کنونی به معنای همراهی با موج جهانی مخالفت با ترامپ است، میتواند به نفع اروپا تمام شود.
منابع
https://www.theatlantic.com/international/archive/2018/02/trump-europe-foreign-policy/552095
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/11/10/1642458
http://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=113642